قرنها این آسیاب گشت و گشت
سالها از سن من هم میگذشت
ای دریغ
روزگاران گذشته بر نگشت
قرنها این آسیاب گشت و گشت
سالها از سن من هم میگذشت
ای دریغ روزگاران گذشته بر نگشت
دور فلک چرخیده وسالهای جوانیم را در خاک زمان مدفون کرده وپس از چندی که چه عرض کنم پس از قرنی دفترم را باز کردم و نگاهی به پشت سر انداختم چه ها گه گذشت بماند ولی من بعد دخترم برای تو مینویسم تا این خاطرات بعد از دفن من مدفون نگردد.
بعد از ازدواج نیمه موفقم قربانی ساده لوحی شایدهم بیماری خود بزرگ بینی پدرت شدم .
دخترم پسرم نمیگویم زرنگ باشید آنچنانکه کلاه دیگران را بردارید و برسرخود بگذارید مثل خواهران من بلکه میگویم باهم خواهر و برادر باشید ونگذارید معنی ومفهوم این کلمات که همخونی همیاری همدلی است گم شود باهم مهربان باشید پشت همدیگر باشید.
مخصوصا" به تو پسرم وصیت میکنم که هرگز خواهرت را مثل برادرهای من تنها نگذاری حتی وقتی که مادر شد چون زنها ی ایرانی تا آخر عمر نیاز به حمایت خانواده دارند وتو دخترم همیشه به برادرت مهربانی کن چون همیشه برادر کوچکت میماند
8 خرداد 137۹ تولد 10 سالگی دخترم